دکتر حسن عباسی
Visits Count ۳۷۷جلسه ۹۹ کلبه کرامت دکتر عباسی منازعات شناسی ۳ منازعات کلبه
۱
کلبه کرامت ۹۹
مهندسی منازعات ۳
فلسفی شرقی ین و یانگ هم نوعی منازعه را در خود دارد. از آنجایی که منشا همه چیز را نه از خدا بلکه در تضاد بین پدیده هایی مانند روز و شب و زن و مرد می داند.
در جلسه قبلی صحبت از این شد که در مهندسی شبکه برخورد ها ۳۶۰ درجه وجود دارد که ۹۰ درجه اول برای منازعات فردی و در درون خود انسان است.
۹۰ درجه بعدی مربوط به منازعات ایجابی جمعی است. برای مثال منازعاتی که در یک کلبه رخ می دهد. از آنجایی که بحث ما فرهنگی است در نتیجه این مسئله را در کلبه بررسی می کنیم. همان طور که در گذشته گفته شده فرهنگ دارای چهار بعد عوام - خواص - عمومی و خصوصی است.
آنچه در به افراد آموزش داده نمی شود نحوه حب و بغض ورزیدن است. اگر راس تمام گناهان حب الدنیاست. بغض داشتن نسبت به دنیا نیز بهترین عمل است. اما در فرهنگ ما حب و بغض اصلا آموزش داده نمی شود. در حالی که مفهوم شغاف یک مفهوم قرآنی است و ما باید برای آن کار کنیم. در حالی که غرب برای دوست داشتن و حب ورزیدن روز ولنتاین را ایجاد کرده است. و ما صرفا به خاطر نامشروع بودن این روابط آن را نادیده می گیریم. در صورتی که در جامعه وجود دارد و این یک ظرفیت درونی است. مسئله دوست داشتن و دوست داشته شدن و نیاز به آن غیر از مسایل شهوانی است.
تکامل ذهن و قلب بعد از تکامل شغاف ارزشمند است. اگر انسان شغاف خود را فربه نکند در آینده نیز انسان ناقصی خواهد بود . صرف نظر از تمام علم و دانش و ذهنیاتش.
منازعات در این ۹۰ درجه بر خلاف حالت قبلی که از خودی به دشمن می رسد. از دشمن شروع می شود و به خودی می رسد. دشمن در فرهنگ کلبه جهل است. جهل ندانستن نیست .بلکه اصرار بر دانسته های غلط است. مسئله اصلی کلبه باید زدودن جهل از اعضای کلبه باشد.
کلمه فرهنگ در زبان فارسی به درستی انتخاب نشده است. در عربی و انگلیسی فرهنگ هم ریشه با کشاورزی است. همان کاری که کشاورز انجام میدهد و با کاشتن برز در زمین و نگهداری از آن یک درخت ایجاد می کند. کسی که کار فرهنگی هم انجام میدهد باید با اصول کشاورزی آشنا باشد و بذر یک اندیشه و معرفت را در ذهن فرد بکارد. با صبر و ممارست و نگهداری آن را به درختی تناور تبدیل کند.
در گذشته انسان ها اساتید بسیار کمی داشتند در نتیجه زمین ذهنی آن ها بسیار یک دست تر بود. اما امروز با انبوه استاتید موجود ذهن انسان ها به جنگلی بی در و پیکر تبدیل شده است و هر کسی که از راه رسیده است بذر خود را در ذهن افراد کاشته است.
فرهنگ عمومی تقاطع فرهنگ خواص و عوام است. و در این حوزه الگو ها پیامبران و صالحان هستند که هر دو گروه قبولشان دارند.
فرهنگ عوام چیزی است که اینجا در قسمت دشمن قرار میگیرد.
در فرهنگ عوام که به توده ها باز میگردد اسطوره ها اکثرا جوانان زیبا و ورزشکار هستند. بر خلاف فرهنگ خواس که تولید کننده هستند و الگو ها افراد دانشمند و پیر هستند.
متغیر در فرهنگ عوام برخلاف فرهنگ خواص که دانش است، هیجانات و احساسات می باشد.
فرهنگ عمومی می شود رقیب و فرهنگ خواص می شود شریک و خودی .عوام زدگی جامعه را در پایین ترین سطح نگه میدارد.
اولین مرحله در کاشت یک بذر جلوگیری از هرز روی است. متغیر مهم تربیت همت است و ارزش هر کسی به اندازه همت اوست. هرز رفتن از کراهت می آید انسان کراهت دارد کاری انجام بدهد تنبلی می کند. برای حل این مشکل باید نظم ایجاد کرد. تربیت یک انسان یعنی خمیر کردن آن و در قالب مورد نظر ریختن آن.انسان ناز پرورده به جایی نمی رسد. مرحله بعدی صبر و استقامت است. که باید در این راه صبر و استقامت کرد تا به بصیرت رسید. با بصیرت نظم و صبر و استقامت بسیار آسان می شود.
این مرحله دکترین عملیاتی کاشت است. که می شود سیاست بهسازی .