قدرت نرم

زمان در فیزیک معنا دارد. در سیر تاریخی زمان معنا ندارد. چیزی که تاریخ می سازد پارادایم و وادی است.

برای مثال بعضی کشور ها در بازه ای از زمان انگار وجود نداشته اند در تاریخ. کاری نکردند و پارادایمی نساختند که تاریخ ساز باشند. برای مثال کشور مغول جز همان برهه ای که هلاکوخان بود و به کشور های مختلف حمله کرد. در تاریخ دیگر اثر ندارد. انگار کشور مغولستان اصلا وجود ندارد دیگر.

پارادایم انقلاب در ابتدا از نوع نفی بود. نه شرقی و نر غربی. سپس بین سنت و مدرنیسم بودند و در وادی حیرت سرگردان بودند. افراد مختلفی می آمدند و از فواید و ویژگی های هر کدام صحبت می کردند. سپس دهه تفکیک شروع شد. افرادی چون سروش مغالطه می کردند و حق را روبروی تکلیف می گرفتند. در صورتی که حق روبروی باطل است . به ما می گوفت شما تکلیف گرا هستید و لیبرالیسم حق گرا. پارادایم دموکراسی و تئوکراسی شکل گرفت. سه دهه اول ما دعوایمان داخل پارادایم بود. برای اولین بار وارد سوپر پارادایم شدیم. سوپر پارادایم نور و ظلمت .

ولایت صرفا به معنای فرمانروایی نیست. بلکه نفوذ در قلب ها و ذهن هاست.

استعمار کلاسیک رسما یک کشور را اشغال می کرد. در استعمار نو یک حکومت دست نشانده از خود مردم بر آن ها می گمارد تا اهداف استعمار را دنبال کند. در استعمار فرانو چنان ذهن ها وقلب ها را تسخیر می کند که خودشان همه کار ها را به نفع استعمار انجام دهند.

روشن فکر های ما هنوز از سوسیالیسم و مارکسیسم طرفداری می کنند و ادعای روشن فکری می کنند.

ما ابر وادی نور داریم و یکی است . در ابر وادی ظلمات چندین ظلمت دارد. اینجاست که تکثر دینی و پلورالیسم دینی معنا پیدا می کند. دین نزد خدا فقط اسلام است . اگر قرابت قداست می آورد که معاویه و عایشه و … مقدس ترین افراد هستند. اسلام همیشه وقتی ضربه می خورد که با داخل تعارف می کند. مشکلات وقتی پیش می آید که پارادایم ها عوض می شود و روبروی امام پارادایم جدید می ایستند.

آمریکا شیطان بزرگ است و ام الفساد قرن است . چطور ممکن است دنبال اصلاح باشد که اصلاح طلب داخلی دنبال تفکرات آمریکایی است.

علم زمانی تولید می شود که پارادایم سازی شود. جمهوری اسلامی در ۴ دهه ۴ پارادایم شیفت داشته است.

نه شرقی نه غربی. انسان در مقابل خدا - دموکراسی در مقابل تئوکراسی . و نور در مقابل ظلمت.

ادبیات استعماری ۳ کتاب است. آلیس در سرزمین عجایب. گالیور و رابینسون کروزوئه .

انگلیس ۱۱۴ برابر ابعاد سرزمین خودش از کشور های دیگر استعمار کرده. نوجوان ایرانی فکر می کند استرالیا ۵۰۰۰ سال به همین شکل وجود داشته . نمی داند انگلیسی ها چطور آن جا را اشغال کرده است. جوان ما نمی تواند ۲ دقیقه در مورد صلاح الدین ایوبی صحبت کند چون مدام برایش کارتون های رابین هود و رابینسون و … پخش شده است. اما در عراق یک استان به اسم صلاح الدین ایوبی وجود دارد.

نقش بشیری در فتنه ۸۸ بسیار مهم بوده است. دشمنان چندین دهه است برای سرنگونی جمهوری اسلامی نقشه می چینینند. ابتدا می خواستند با عوامل قدرت ایران بجنگند که شکست خوردند. در فتنه ۸۸ تصمیم گرفتند طی یک روندی که فرسایش قدرت نام دارد کم کم عوامل قدرت جمهوری اسلامی را مصادره کنند. از رنگ سبز شروع کردند. سپس به شعار الله اکبر رسید. روز قدس را خواستند بگیرند . روز دانشجو. حتی برنامه ریختند برای روز عاشورا که چنان قبح شکنی کنند که حکومت مقابله شدید کند. و اینا با مظلوم نمایی بگویند شما در عاشورا کشتید و یزید هستید و ما امام حسین. برنامه مصادره شعار ها و مناسبت های تقویمی را داشتند.

امنیت به معنی توازن تهدید و آسیب است. ۴ تئوری امینتی داریم.

روش روسیه که سعی می کند آسیب را کاهش دهد. برای مثال ضعف خود را در مقابل سرما کاهش می دهند. تهدید سر جایش است ولی اسیب پذیری اینا کمتر شده است.

یهود تهدید را نابود می کند.

امریکایی ها به دنبال تبدیل تهدید به فرصت هستند. مثل سد سازی برای تبدیل تهدید سیل به برق. تبدیل سم مار به دارو . در این تفکر اگر تهدید نباشد آن را پرورش می دهند.

تفکر ایرانی اصالت موقعیت است که با تبیین تهدید و موقعیت سازی می کند و به بهترین نحو استفاده می کند.

قدرت سخت یعنی به زور تفکر خود را توسط افراد به اجرا بگذاریم. نیمه سخت یعنی با تنبیه و تشویق این کار را انجام بدهیم. قدرت نرم یعنی با اختیار و رشد این کار را به انجام برسانیم. حال دو نوع قدرت نرم وجود دارد. یکی اغوا و دیگری ارشاد است. ایه الکرسی می فرماید اکراه نیست. رشد و غی از هم مشخص شده است.