سخنرانی ها
دفعات بازدید ۷۵۴۱
بعضی اوقات هست که خدا به خاطر یک عمل کوهی به انسان میدهد. لحظاتی هم هست که انسان ممکنه سقوط کند.به خاطر یک عمل
حتی پیامبر هم التماس می کند به خدا که یک لحظه به خودش وا نگذارد. مانند حضرت یونس.
مستحب است جنگ بعد از ظهر باشد. چون بعد از نماز ظهر درهای رحمت باز می شود و ممکن است یک نفر نجات پیدا کند . خود امام حسین نیز این استحباب را رعایت کرد.
حضرت یونس معصوم است. هر کسی در حد خودش گناهی برایش تعریف می شود.
رجب علی خیاط در خیابان فکر مکروهی به ذهنش خطور می کند .همین لحظه شتری که در حال عبور بود یک لگد به او می زند اما او رد می کند. فکر می کند و متوجهش می کند که آن فکر مکروه این نتیجه را داشت.
هر خاری که به دست ما می رود نتیجه عمل ماست. دنیا بی حساب نیست. هر اتفاقی برایتان می افتد ببینید علتش چیست.
بزرگان بیشتر از حد سیری غذا می خورند از مقامات پایین می آیند.البته اینها برای ماها نیستند.
رجب علی خیاط ۲۵ سالگی پیامبر را دیده هنگام سلام بعد نماز. به او می گویند چقدر دیر آمده ای. ما کجاییم.
امام سجاد از لذت حلالی که ذکر خدا در آن نبوده استغفار می کند. این ها برای ائمه است.
نکته حضرت یونس این است که از این سقوط برای خود معراج درست کرد. توبه کرد و تقصیر را به گردن خود انداخت نه خدا. نگفت آب که از سر گذشت.
علی بن مهزیار ۱۹ سال به عشق حضرت به مکه می رفت. اما نا امید شد. بهش گفتند امسال را بیا. چون دلش شکست. حضرت بهش فرمود چرا اینقدر دیر کردی. گفت استاد نداشتیم و از این حرف های فرافکنی. حضرت می فرماید بلکه شما دنبال جمع مال هستید.صله رحم نمی کنید.و اختلاف کردید.
بزرگی مصیبت شهادت حضرت زهرا را چیزی برطرف نمی کند جز شادی تولد خود ایشان.