دکتر حسن عباسی
Visits Count ۳۶۴جلسه ۱۰۲ کلبه کرامت دکتر عباسی مهندسی منازعات قسمت ۶ منازعات سلبی داخلی
۱
جلسه ۱۰۲ کلبه کرامت
مهندسی منازعات ۶
در این قسمت در مورد سیاست های انتظامی صحبت خواهیم کرد. در یک جامعه مردم آن از مدیران و افراد کت و شلواری حساب نمی برند. بلکه اگر قرار است از افرادی بترسند و حرف شنوی داشته باشند از نیروی انتظامی است. پلیس یک واژه ایرانی است. و به معنی سیاست گر است. واژه کلانتر هم به معنی ریش سفیدتر است. اما آنچه در کشور ما به عنوان پلیس شناخته می شود یک سیستم مدرن ا ست که با جسد انسان و تمدن تنها کار دارد.
فلسفه روشن و تیره بودن لباس های نیروهای امنیتی نظامی نیز تفسیر خورد را دارد. هر چه لباس ها روشن تر باشند برخورد ملایم تر و هر چه تیره تر باشد برخورد قهرآمیز تر می شود.
نیروهای کم شدت به پرشدت از نیروهای انتظامی و راهور شروع می شوند سپس نیروهای کنترل و سپس نیروهای کلانتری و پیشگری هستند و پس از آن نیروهای آگاهی و در نهایت نیروی ضربت جای دارد.
رنگ خودرو ها نیز به همین منوال است. هر چه روشن تر باشد برخورد ملایم تری دارند. و هر چه تیره تر شود برخورد شدید تر خواهد شد.
چراغ های گردان بالای ماشین ها نیز به همین شکل است. اگر هر دو آبی باشد یعنی ملایم است مانند راهور پلیس . اگر یکی قرمز و یکی آبی باشد یعنی حد میان است و اگر هر دو قرمز باشد یعنی گروه ضربت است.
جامعه ای سالم تر است که کمتر کارش به نیروی ضربت برسد و با روابط ملایمت آمیز مشکلات حل شود.
در این دسته بندی دو اصطلاح هم وجود دارد. یا پلیس رافت گرا است که نماد آن شمشیر در نیام است و یا پلیس اقتدار گرا که نماد آن شمشیر آخته است. نسبت دومی به اولی باید خیلی کم باشد وگر نه جامعه حالت امنیتی به خود خواهد گرفت.
امنیت یک امر ذهنی نسبی و حسی است. انسان می تواند در یک محیط امن کاملا احساس ناامنی کند و بر عکس در یک محیط نا امن کاملا احساس امنیت داشته باشد.
برخورد نیروها با مردم نیز دو نوع می تواند داشته باشد یا اصل بر برائت است یا اصل بر عدم برائت. معمولا پلیس اصل را بر عدم برائت می گذارد. یعنی همه را دزد و … می داند و پس از گرفتن محترمانه مدارک تایید برائت می شود. اما نیروهای قضایی اصل را بر برائت می گذارند و تا سندی دال بر محکومیت نباشد انسان بی گناه است.توازن بین این دو باعث آرامش و اعتدال می شود .
اقدامات در سیاست های انتظامی ۱- پیشگیری از وقوع جرم است.۲-تعقیب جرم است. ۳- تعقیب مجرم است.
اصلی وجود دارد که جرم از بین نمی رود بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود. برای مثال در تاریخ تهران ۳ بار با مراکز فساد که تشکیل شده بود برخورد قهر آمیز کردند مانند شهر نو - خاک سفید ولی باعث شد که جرم در جامعه پخش شود.
۴- مجازات مجرم باید صورت بگیرد. ۵- اصلاح مجرم باید صورت بگیرد. اگر مجرم اصلاح نشود و از مقامات قضایی ممنون نباشد یعنی یک جای کار خراب است. مانند کلیه انسان که به جای تصفیه بدتر بدن انسان را آلوده تر کند. مجرمی که به زندان و دستگاه قضا فرستاده می شود در زندان سازمان یافته می شود و به خلاف های سنگین تری دست می زند.
جامعه اگر در ۱۸۰ درجه اول خوب کار نکرده باشد مجبور می شود در ۹۰ درجه سوم سازمان های فربه تری ایجاد کند و بهترین نیروهای انسانی خود را از ده ها فیلتر عبور داده تا در شغل هایی گمارده شوند که هیچ کار تولیدی نمی کنند و اسیر یک معتاد و دزد هستند. در حالی که اگر بهترین نیروهای کشور صرف آموزش و معلمی می شدند این همه جرم به وجود نمی آمد که حالا ده شغل برای کنترل و درمان خلاف کاران نیاز باشد. در گذشته برای تربیت معلم کنکور جداگانه وجود داشته که اگر فردی هیچ جایی قبول نشد لا اقل به عنوان معلم شاغل شود که این نتیجه این نابسمانی ها را دارد . در گذشته کودکان آرزوی دکتر و مهندس و خلبان شدن داشتند و الان آرزوی بازیگر و خواننده و فوتبالیست شدن را دارند. افراط آن گونه به تفریب این گونه ختم می شود.
در سیاست قضایی حد و تادیب متغیر های اساسی هستند. دیات و قصاص را دین مشخص کرده و دست قاضی را در تعزیر باز گذاشته است.